جدول جو
جدول جو

معنی بوم جوان - جستجوی لغت در جدول جو

بوم جوان
(جَ)
دو غدیر است در ’فیروزآباد’ یکی بوم پیر و دیگر بوم جوان. و بر هر غدیری آتشگاهی کرده است. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 138)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوا / خا)
آلتی نازک فلزین برای گچ بریها. آلتی برای هموار کردن متن و زمینۀ گچ بریها. قلمی آهنین با نوکی پهن، گچ بران را. (یادداشت بخط مؤلف) ، جای ملاقات. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(جَ)
مردی که نصف عمر خود را گذرانیده باشد. (ناظم الاطباء). کسی که به اواسط جوانی رسیده باشد. (فرهنگ فارسی معین) ، اسب رام نشده و دست آموز نگشته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیم جوان
تصویر نیم جوان
کسی که باواسط جوانی رسیده، اسب رام نشده و دست آموز نگشته
فرهنگ لغت هوشیار